علی اصغرعلی اصغر، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

بهار در پاییز

پسر خاله

از بس که دیر به دیر میام یادم رفته بود علی اصغر من یک پسر خاله به نام زین العابدین داره که الان شده یک و نیم ماهه علی اصغر بی صبرانه منتظر بزرگ شدن زین العابدین جونه تا باهاش فوتبال و بازی های جنگی کنه با این که علی اصغر نسبت به بچه های کوچولو بی اهمیت بود اما زین العابدین عزیز رو خیلی دوست داره و از الان باهاش حرف می زنه و براش شعر ها و سوره هایی رو که بلده میخونه ، میذارتش روی پاهاش و براش لالایی می خونه بعضی وقت ها که من بغلش میکنم به من میگه مامان ، زین العابدین تو رو نمیشناسه آخه وقتی تو شکم خاله بود تو باهاش حرف نمی زدی،  من باهاش حرف میزدم واسه همین اون من و میشناسه * خاله شدن و خاله بودن خیلی خوبه که خدای ب...
9 شهريور 1395

آواهای حکمت

بعد از کلاس ژیمناستیک به پیشنهاد یکی از دوستانم رفتیم کلاس قرآن برات ثبت نام کردم که این کلاس رو هم مثل کلاس ژیمناستیکت دوست داری ، با اینکه هر روز به مدت 1 ساعت کلاس داری اما اصلا خسته نمیشی الان 4 هفته است که داری به کلاس قرآن میری و تا الان 6 سوره یاد گرفتی سوره حمد و توحید و کوثر رو که از قبل یاد داشتی اما بازهم اونجا تکرار می شد و سورهایی چون فیل و ناس و تین رو هم آموزش دادن علاوه بر قرآن شعر و نقاشی هم یادتون دادند و خوشبختانه تا الان که توی همه اینا سربلند و اولین بودی من و بابایی هم برای تشویق تو بعد از حفظ هر سوره یک جایزه کوچولو برات میگیرم تا تو رو برای یادگیری سوره بعد ترغیب کنیم و تا الان خدا رو شکر موفق بودیم حالا ...
9 شهريور 1395
1